ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من خواهم مرد و تو خواهی زیست . امید من آن است که هرگز در فقر زندگی نکنی
، همراه این نامه یک چک سفید برایت می فرستم .هر مبلغی که می خواهی بنویس و بگیر .
اما همیشه وقتی دو فرانک خرج می کنی ، با خود بگو : " دومین سکه مالمن نیست .
این مال یک فرد گمنام باشد که امشب یک فرانک نیاز دارد ."
جستجویی لازم نیست . این نیازمندان گمنام را ٬ اگر بخواهی ٬ همه جا خواهی یافت .
اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم ٬ برای آن است که ازنیروی فریب و افسون این
بچه های شیطان خوب آگاهم٬ من زمانی دراز در سیرک زیسته ام٬
و همیشه و هر لحظه٬ بخاطر بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند٬ نگران بوده ام٬
اما این حقیقت را با تو می گویم دخترم : مردمان بر روی زمین استوار٬
بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ٬ سقوط می کنند .
شاید که شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد .
آن شب٬ این الماس ٬ ریسمان نا استوار تو خواهد بود ٬ و سقوط تو حتمی است .
اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی ، با او یکدل باش ،
به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد . او عشق را بهتر از من می شناسد.
و او برای تعریف یکدلی ، شایسته تر از من است .
کار تو بس دشوار است ، این را می دانم .
به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا نمی پوشاند .
به خاطر هنر می توان لخت و عریان به روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت .
اما هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری
ناخن پایش را به خاطر او عریان کند .
برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم .
اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کند .
بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال دوران پوشیدگی .
نتــــرس ، این ده سـال تــــرا پیـــر تـر نخـواهـد کــــــرد.....