پرسشی «غریزی» که حداقل یک بار در ذهن همه آقایان و خانمهای محترم مطرح شده؛ سوالی که در ذهن زنان مطرح است: «چگونه میشود یک مرد (یک موجود عجیبالخلقه!) پیدا کرد که برای زندگی مشترک تا آخر عمر، مناسب و قابل اعتماد باشد؟» و سوال ذهن مردان: «آیا اصولا میتوان برای یک عمر تنها با یک زن (یک موجود عجیبالخلقهتر!) ماند و از زندگی لذت برد؟» این پرسش، یک واقعیت است؛ اکثریت قریب به اتفاق مردان، دستکم یکبار، در مواجهه با زنی که ظاهر یا رفتارش برای آنها جذاب بوده، آن سوال «غریزی» را از خود پرسیدهاند. زنان هم حداقل وقتی حکایت خیانت یک جنس مخالف به همجنسشان را شنیدهاند، چراغ قرمزی در ذهنشان روشن شده: نکند همسر من هم... و نتیجه این فکرها رسیده به همان سوال.
خب، بعضیها، همان دفعه اول بهخودشان جواب قاطعانهای دادهاند و رسم زندگیشان را طبق همان بنا کرده اند: یا رومی روم یا زنگی زنگ. ولی اکثر مردان و زنان، همچنان در دعوای بین آن 2 فرشته و شیطان که در کارتونهای دوران کودکی 2 طرف سر آدمها بال بال میزدند گیر کردهاند. ...و این پرسش همچنان باقی مانده: آیا دوام عشق فقط یک خیال است؟
قبول دارید عشق، همراه تعهد، وفاداری و یکهپرستی است؟ قبول! صدایتان را بلند نکنید! در تعریف عشق ممکن است توافق نداشته باشیم اما عجالتا بگذارید منظورمان از عشق، همان معنای عرفیای باشد که همه در ذهن دارند.عاشقی را پیدا میکنید که در همان شور عشق، خیال ارتباط با کسی غیر از معشوق را در سر بپرورد؟ اگر باشد باید به عشق شک کرد. غیر از این است؟ پس، دردسر از وقتی شروع میشود که آتش عشق، رو به خاموشی میرود؛ چارهای هم نیست انگار. کدام عشق است که تا همیشه شعلهور بماند؟ وقتی عاشق و معشوق زیر یک سقف زندگیشان را شروع کردند و آن وسط میشود سراغ عشق را گرفت؟ آنها که میگویند ازدواج قاتل عشق است، اگر منظورشان همین باشد، بیربط نمیگویند.
اما نکتهای اینجاست؛ بهنظر شما شباهت زندگی مشترک به باربکیو چیست؟ حداقل این یک شباهت وجود دارد و آن این که آتش عشق، شعلهور نمیماند اما باید خاموش هم نشود. باید زیر خاکستر بماند و حرارت ملایمش، زندگی مشترک را پخته و پختهتر کند. در همه ازدواجهای سعادتمند، همین حرارت ملایم اما بادوام وجود داشته. خب، برای زنده نگه داشتن این آتش، چه باید کرد؟ معلوم است که باید به آن دمید، به آن رسید، وقت صرفش کرد، انرژی گذاشت و حتی پول خرج کرد. این نکتهای است که اغلب فراموش میکنیم. آتش را به حال خود رها کرده و خیال میکنیم تا ابد روشن میماند. شاید نسیمی خودبهخود بوزد و مدتی بیشتر شعله را روشن نگه دارد اما همیشگی نیست.
باغبانان خوشبخت ترند
مراقبت از عشق کار آسانی نیست. دقیقا به همین دلیل، باید ایمان داشت تا بشود سختیهایش را تحمل کرد. هیچ وقت از یک گلدان گل مراقبت کردهاید؟ تا وقتی از تماشای آن گل لذت نبرید و زیباییاش را تحسین نکنید، یادتان میماند به موقع آبش بدهید؟
اینجاست که حداقل برای بعضی آقایان باید روشن کرد چرا «تک همسری» مهم است. اگر درکی که یک مرد از زندگی مشترک دارد، مبتنی بر رابطه انحصاری با یک زن نباشد، دستکم در این روزگار، نمیشود امیدی به سعادت آن زندگی داشت. حداقل به 3 دلیل؛ اول اینکه، مردی که تعهد در ازدواج را درک نکرده، قطعا خیلی چیزهای دیگر را هم درک نکرده و نپختهتر از آن است که بتواند یک زندگی مشترک را اداره کند (قابل توجه دوستانی که ازدواج در سن پایین را توصیه میکنند)، دوم اینکه مردی که عشق خارج از چهارچوب زندگی مشترک را به رسمیت میشناسد، دلیلی ندارد برای زنده نگهداشتن آتش عشق تلاش کند (ماجرای باربکیو را به یاد بیاورید) و تلاش هم نمیکند و در نتیجه عشق، فنا میشود.
اما دلیل سوم: تک همسری شرط لازم برای این است که یک زن بتواند احساسات ویژهاش را زنده نگه دارد. به عبارت دیگر، داشتن اطمینان و اعتماد، عامل مهمی برای برانگیخته شدن زن در برابر مرد و دوام رابطه آنهاست.
من فقط تورو میخوام، اونارو نمیخوام!
این نکته سوم احتیاج به توضیح بیشتری دارد. واقعیت این است که احساسات جنسی مردان، خیلی راحتتر از زنان تحریک میشود. برای یک مرد، تنها یک زیبایی ظاهری ساده، کافی است تا اشتیاقش برانگیخته شود. اما برای یک زن اینطور نیست؛ او اول باید به سطحی از ارتباط عاطفی برسد و بعد تازه احساسات جنسی برایش مطرح شود. زن، بدون شک، وقتی پنجره این احساساتش را بهطور کامل به روی یک مرد باز میکند که به او اطمینان کامل داشته باشد؛ اطمینان به اینکه او را دوست دارد، او را زیبا میداند و تحسین میکند و بهجز او کس دیگری را نمیخواهد. این یکی از همان تفاوتهای بین زنان و مردان است که غفلت از آن، باعث سوء تفاهم، دعوا و حتی گاهی نفرت میشود.
شاید دوروبر خودتان این مسئله را دیده باشید. یک دختر منتظر پسری است که برای خواستگاری پا پیش بگذارد. پسر این دست و آن دست میکند و خواستگاری مدتی به تاخیر میافتد. ناگهان میشنوید که دختر به خواستگار دیگری بله گفته است، ازدواج و تمام. این همان نیاز زنانه است. دختر به این پیام که «من فقط تو را میخواهم و اگر هم پا پیش نگذاشتهام بهدلیل تردیدم نیست بلکه فقط شرایط جور نیست و به محض اوکی شدن شرایط این کار را خواهم کرد» از طرف پسر احتیاج داشته تا بتواند روی او حساب کند و وقتی این پیام مخابره نشده، از او دلسرد شده است.
در زندگی زناشویی هم همین اتفاق ممکن است بیفتد. کافی است زن به هر دلیلی حس کند شوهرش فقط متعلق به او نیست و در نتیجه، ناخودآگاه عقب میکشد. این یکی از رایجترین خطاهای زنانه است. عقب کشیدن زن اغلب باعث میشود مرد هم عقب بکشد، زیرا مردان برای نشان دادن احساسات مثبتشان احتیاج به تایید همسرشان دارند و وقتی احساس کنند هرکاری میکنند نتیجهای ندارد، آنها هم ناامید میشوند و فاصلهشان را بیشتر میکنند. میتوانید حدس بزنید پایان این قصه چیست... شماره بعد درباره این صحبت میکنیم که چطور میشود پایان این داستان غم انگیز را عوض کرد.