ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شعر
تقدیم به ...
زیر خاکسترذهنم باقیست آتشی سرکش و سوزنده هنوز...یادگاراست زعشقی سوزان ٬ که بود گرم و فروزنده هنوز...عشق همان گونه که بنیان مرا سوخت ٬ از ریشه و خاکسترکرد
غرق در حیرتم ازاینکه چرا ٬ مانده ام زنده هنوز....گاهگاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم :آنکه جانم را سوخت ٬ یادی ارد ازاین بنده هنوز؟
سخت جانی راببین که نمردم از هجر
مرگ صدبار به از بی تو بودن باشد....گفتم از عشق تو خواهم مرد
چون نمردم ٬ هستم پیش چشمان تو شرمنده هنوز
گرچه ازفرط غرور اشکم از دیده نریخت
بعد تو لیک پس از آن همه سال کس ندیده به لبم خنده هنوز.....دفترعمرمرا ٬ دست ایام ورق ها زده است
زیر بارغم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست ٬ تویی آن قامت بالنده هنوز....در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی٬ منم آِن عاشق بازنده هنوز....آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقی ست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز....